• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : راز مكعب روبيك و نرم افزار حل آن
  • نظرات : 0 خصوصي ، 11 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهدي 
    اگه خاستيد ميونم اموزش رو تو سايتتون قرار بدم
    پاسخ

    شايد لذّت حل مسأله در همان «حلّ مسأله» باشد. وقتي انسان راه حل را از قبل بداند، به نظر نمي‌رسد ديگر بتواند از كلنجار رفتن با مشكل لذت كافي ببرد. نظر شما چيست؟! تشكر.
    + مهدي 
    من ميتونم اين مکب رو در عرض 40ثانيه حل کنم خيلي راحته واقعا
    پاسخ

    بسيار عالي. سايت‌هايي را در اينترنت ديدم، همان زمان كه روي اين موضوع بررسي مي‌كردم، كه راهكارهاي حل مسأله مكعب روبيك را نوشته بودند. نرم‌افزارهايي هم كه پيدا كردم، به صورت گام به گام مسير حل را نشان مي‌دهند.
    + نميدونم 
    سلام خدمت دوستان
    من که کل توانم رو گذاشتم چند تا فيلم آموزشيم دانلود کردم اما نشد که نشد
    امل يه روش ياد گرفتم که جواب ميده باز کردن پيچاي مکعب و از نو چيدن اون چند بار مکعب رو سر هم کردن دو تا خونش اشتباه ميشد بعد از چند بار بازو بسته بلاخره درست شد
    پاسخ

    سلام. من يه راه ساده‌تر از اين يافته بودم، كوچك‌تر كه بودم: به جاي باز كردن پيچ‌ها، فقط برچسب‌ها را كندم و دوباره مرتّب چسباندم! مكعب روبيك ما برچسب‌هاي كاغذي رنگي روي قطعاتش داشت! :)

    salam

    seyyed vaghean hoseleye shomaro tahsin mikonam

    be omide farahe agha emame zaman

    پاسخ

    تشكر! اميدوارم شما نيز در ظل توجهات و عنايات الهي به آرزوهاي خود دست يابيد.

    گفتم از خراب کردن وسايل دست برداشتي اما هنوزم در راه

    اکتشاف به سر مي بري

    پاسخ

    اولين چيزي كه يادم مياد خراب كردم، قطب‌نمايي بود كه هميشه عقربه‌اش رو به يك سمت مي‌ايستاد. بعد هم ساعت دامادي بابا را، چون يك هواپيماي آبي‌رنگ داشت كه بدون اتصال به هيچ عقربه‌اي پرواز مي‌كرد. يادم هست كه طبقه دوم خانه‌مان در كوچه عسگري بود، در آشپزخانه، از كشوي پايين گوشت‌كوب را برداشتم. چند تا ضربه زدم تا بتوانم شيشه ساعت مچي بابا را بشكنم. جالب اين بود كه هواپيماي آبي‌رنگ روي يك قرص شيشه‌اي نقاشي شده و آن صفحه مدوّر به جاي ثانيه‌شمار مي‌چرخيد! اما الآن ديگر ابزارها را مي‌شناسم و از شكستن استفاده نمي‌كنم. سعي مي‌كنم به جاي خُردكردن، از باز كردن استفاده كنم! تشكر كه به يادم آورديد :)
    + فاطمه عباسي 


    با سلام و احترام

    آقاي موحش اگر برايتان امکان دارد نسخه اي از نرم افزار درخت ساز را براي من ارسال مي کنيد

    من براي کاري پژوهشي بر نرم افزار هاي اصطلاحنامه سازي بدان احتياج دارم به شما اطمينان مي دهم که سوء استفاده اي صورت نمي گيرد

    + يك مداد 


    ببخشيدها اون مال بچگيها بود!!

    قرون و آش سرم نميشه!!

    شماره کارت ميدم کارت به کارت راحت ارسال کنيد

    پاسخ

    اقوام بر چشم ما جاي دارند [تعارف الكي]. هر چه امر بفرماييد [يعني اهميتي براي حرف شما قائل نيستيم]. حتماً عيدي تقديم مي‌كنيم [به معني اين‌كه اگر پشت گوشتان را ديديد عيدي هم خواهيد گرفت]. (آن‌چه در كروشه ذكر شده، معناي حقيقي عباراتي است كه امروز در جامعه ما بسيار رواج دارد)!

    سلام:
    عيدتون مبارک[گل]

    سيد جان! ما ته کيسه ميخوايم

    پاسخ

    بچه كه بوديم اين‌جور موقع‌ها مي‌گفتيم: يه قرون بده آش به همين خيال باش!
    من هيچ وقت نتونستم حتي يک طرف اين روبيک رو هم حل کنم از اونجايي هم که خيلي بلندپروازم، دوست ندارم که الگوريتم حلش رو بدونم و بعد حلش کنم، اينه که فکر کنم هيچ وقت هم نتونم حلش کنم
    پاسخ

    ابوريحان در بستر مرگ بود، از دوستش كه به عيادت آمده مسأله‏اي علمي پرسيد، دوست گفت: اين چه گاه پرسش... باقي‏اش را مي‏دانيد. پس چرا انسان از دانستن دست بردارد؟!

    سلام:

    چقدر اين پستتون براي من جالب بود!

    منو به حال و هواي کودکيم برد ......

    هر وقت بچه هام مکعب روبيکو دست ميگرفتن من ياد شما مي افتادم و هميشه ميگفتم ما يه مهدي داشتيم آخر اين بازيه بود!!

    آخه اون موقعها اصلا" خيلي بازي فکري عرف نبود!

    خلاصه که من هميشه تصوير کودکيتونو با بازيهاي فکري يادمه!

    اگه اشتباه نکنم يه مار هم داشتيد که بدنش هرم هاي رنگي بود که بايد مثل همين روبيک بر اساس رنگ مرتب ميشد!!

    کلکسيون انواع روبيک هم خيلي جالب بود....

    روبيک چهاروجهيه رو تا حالا نديدم ولي خيلي جالب به نظر مياد!

    اگه ببينم حتما" براي پسرم ميخريمش!!

    ممنون

    پاسخ

    اون مار رو سال‏ها داشتم. چه خوب يادتونه! روش حل كردنشو هنوز هم به ياد دارم. حفظ شده بودم. به اشكال مختلف در مي‏آمد. تشكر از اين‏كه به يادم آورديد. خيلي وقت‏ها با همين خاطرات دل انسان گرم مي‏شود و خستگي‏ها از تن به در مي‏گردد.


    امشب که بلرزيد دل و بغض و صدايت......
    آرام و روان گشت دلت سوي خدايت......
    رفتي به در خانه ي آن قاضي حاجات......
    ياد آر مرا که منم ملتمس لطف و دعايت......

    پيشاپيش عيدتون مبارک..........[گل]

    پاسخ

    بر شما هم مبارك!