• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : مرافقت بعد از طلاق
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محسن 
    سلام
    مي گويند: از قم زن نگيريد همين است!
    من پدرم قاضيه:
    مي گويد اين زن ها واقعا بي رحم اند حاضرند به خاطر اندکي پول شوهرشان را بفرستند آب خنک بخوره
    من 26 سال سنمه خدا رو شکر حتي يک لحظه هم به ازدواج فکر نکرده ام
    از خدا مي خواهم به حق صاحب امرمان ما را از شکست در زندگي مثل اين دوستتان در امان بدارد
    پاسخ

    يعني تا آخر عمر نمي‏خواهيد ازدواج كنيد؟ چطوري؟! :)

    سلام خدمت برادر عزيزتر از جانم طاعاتت مقبول در گاه الهي

    وقتي اين مطالبو خواندم خونم به جوش امد فقط از خدا برايتان

    صبر خواستم موفق ومويد باشيد

    پاسخ

    سلام. طاعات و عبادات قبول. به همگي سلام برسانيد. تشكر از دعاي خيرتان. خيلي سپاسگذارم :)
    + بي‏نام 

    سلام

    من نمي تونم و نمي خوام که درباره اين قضيه و کلا جريان طلاق شما قضاوتي بکنم. مي دونم با وجود تمام صحبتهاي بعضا متناقضي که از شما، همسر سابقتون و خانواده اش شنيدم هنوز يه حرفها و ناگفته هايي هست که فقط بين زن و شوهر هست و اين قدرت قضاوت و اظهار نظر رو از من مي گيره.

    فقط مي خوام يه نکته بگم بهتون: اگر واقعا به فعل طلاق راضي بوديد و هستيد به نظرم ديگه بايد کم کم پرونده اين افکار و نوشته ها رو ببنديد. طلاق يعني فراموشي. البته مي دونم که بچه ها مانع فراموشي کامل مي شن. ولي من مي گم که حداقل سعي کنيد وانمود کنيد داريد فراموش مي کنيد! وگرنه همون برداشتي که شما از پيامک هاي همسر سابقتون داشتيد رو بقيه هم از نوشته هاي شما برداشت مي کنن. الأمر إليکم.

    پاسخ

    روز اولي كه نوشتن اين پرونده را آغازيدم، پاسخ دادن به پرسش‏هايي بود كه ذهن‏ها را به چالش كشيده و هر روز از اطراف و اكناف شنيده مي‏شد و كذب‏هايي كه گوشه‏هايي از آن به من هم مي‏رسيد. راستي همين چند روز پيش پسرخاله‏اي را تهران ديدم، گفت مي‏گويند فلان سند 16 امضايي را جعل كرده‏اي، نمي‏دانستم بخندم يا به گريه ميهمانش كنم، گفتم برادر، آن را قاضي به بنده داده است و زيرش هم برابر با اصل خورده است. من جعل كرده باشم؟ استشهاديه‏اي كه عليه خودم باشد! گفتم امضاهاي دايي‏ها و خاله‏هايت را نمي‏شناسي؟ همه را من جعل كرده‏ام؟ جدي گفت كه من هم گفتم تو اهل جعل نيستي، ولي آن‏ها اصرار داشتند كه تو اسكن كرده‏اي و فتوشاپ! مثل آب خوردن دروغ گفتن ِ اين طايفه به شگفتم آورد و نوشتن را شروع كردم. طبيعتاً چنين هدفي، پس از طلاق بايد پرونده را مي‏بست. همين قصد را هم داشته و دارم. اما جنبه‏هاي تربيتي قصه بدجوري ناگهان گــُـل كرد، در همين مدتي كه نوشته‏ها روي وبلاگ مي‏رفت. نمي‏دانيد چقدر تماس تلفني و چقدر ايميل به دستم رسيده است، از تقدير و تشكر و حتي كامنت‏هايي، كه معتقد بودند اين نوشته‏‏ها تجربياتي را فراروي انديشه‏شان درباره ازدواج و زندگي مشترك گشوده است. نمي‌خواهم بگويم كه قضاوت‌هاي درستي داشته‌ام، ولي همه چيز قضاوت نيست، بيشتر اطلاعات ما از نوع واگويه حوادث است. وقتي يك نفر ميزان مهريه خود را مثلاً وبلاگي مي‌كند، چه هدفي دارد، جز دادن اطلاعاتي كه مي‌تواند ديگران را به تصميم درست سوق دهد. باور نمي‏‏كنيد چقدر از دوستان تماس مي‏گيرند و از اين حقيري كه دانش مشاوره ندارد، طلب مشاوره مي‏كنند؛ از حقوقي و قضايي گرفته، تا خانواده و مسائل مشترك زندگي. يعني منظورم اين است، مي‌خواهم همان مطلبي را خدمت شما عرض كنم كه به مخاطبي ديگر گفته بودم، در كامنتي همين نزديكي‏ها: وقتي كسي در چاه مي‏افتد؛ دو راه در پيش دارد؛ سكوت پيشه سازد كه آبرو حفظ كرده باشد كه در اين صورت هر روز كسي در اين چاه ِ نه چندان آشكار خواهد اوفتاد، يا فرياد برآورد و قصه غصه خود برملا سازد، ديگران بشنوند و از چاه حذر نمايند. مي‏دانم نگراني شما از كجاست، شما طرفين اين دعوا را مي‏‏شناسيد و از خواندن اين نوشته‌ها رنج مي‏بريد. اين نوشته‌ها براي شما معنايي متفاوت دارد. گمان مي‌كنيد نويسنده يك جور به يك چيزهايي حمله مي‌كند كه براي شما معنايي خاص دارد. اما امروز براي آشنايان نمي‌نويسم، براي كساني مي‏نويسم كه نمي‏شناسند و به اين نوشته‏ها نگاهي مبهم دارند. براي خواننده‌هاي خاموش، ناشناس، گذري. براي آنان، فيدبك‏ها نشان داده، فضاي مفيدي بوده است همين خاطره‌ها. دورغ كه نگفته‌ام. همين پيامك‌ها كه مشاهده مي‌كنيد، عين واقعيت است، واقعيت، ذكرش مي‌تواند عبرت باشد. اگر عبرت هم نباشد، لااقل آمار باشد و در سرشماري‌هاي كارشناسان به شماره آيد. اين مطوّل را از آن رو نوشتم تا سوءتفاهماتي كه در ذهن داريد برطرف گردد. امروز ديگر اين نوشته‏ها براي فرافكني نيست، براي عبرت‏سازي است. ياعلي
    + صبر 


    سلام سيد خدا

    تو اين سه سال دو تا طايفه رو با صبرم زمين گير کردم ولي باور کن کلا تو داري منو ديوونه ميکني با اين نوشته هات. با خودم ميگم يا همش دروغه يا اين زن جماعت واقعا ديوانه تشريف دارن. آخه چطور امکان داره همچين رفتارايي. در ضمن با اين اوضاع و احوال يعني منم بايد کم کم منتظر اين جور پيامکا باشم از اين جماعت نامرد اهل کوفه ....

    پاسخ

    سلام برادر عزيزم. عموم انسان‏ها را جامعه مي‏سازد (به استثناي خواص كه جامعه را تحت تأثير قرار مي‌دهند). امروز جامعه در حال ساخت زناني است كه همچون «نازنين» در ساختمان پزشكان شده‌اند، مثل «كتي»، مثل «شيرزاد». رسانه به عنوان بخشي از دستگاه فرهنگ‌سازي جامعه، سال‌هاست كه زنان ما را مي‌سازد، به گونه‌اي كه عوارض آن ديگر براي همه قابل مشاهده شده است. اين‌جور پيامك‌ها نشانگر تحولي در شخصيت دختران جامعه ماست. عدم تعادلي است كه بين «ميل به هويت اجتماعي» و «ميل به تكيه به قدرت مردانه» ايجاد شده است. اين انسان‌هاي دوگانه دچار آسيب‌هاي روحي مي‌شوند و اثر آن افزايش بيماري‌هايي مانند MS و افسردگي و مانند آن است. جامعه وقتي فرهنگ مي‏سازد، به كسي امان نمي‏دهد، درو مي‏كند، جا نمي‏گذارد. استثناي خواص قدرتمند جاي خودش، مردم عادي كه رأي مستقل ندارند، جامعه‏پذير مي‏شوند. خرده‏فرهنگ‏ها يا همان جامعه‏هاي كوچك هم آدم‏هايشان را بر اساس الگوي خود مي‏سازند. من نمي‏دانم آيا شما هم پيامك دريافت خواهيد كرد يا نه، ولي اين را مي‏دانم كه از الگوهاي زنانه موجود در جامعه ايراني دور نخواهيد بود. اين نتيجه يك استقراي قريب به يقين است كه همه ما آن را درك كرده و مي‏كنيم. از نگراني‏تان نگرانم، ولي گذشته‏ام ثابت كرده اين نگراني‏ها ثمره‏اي ندارد. نگراني از ديگران اساساً بي‏معني است. ما بايد نگران خودمان باشيم. نگراني هواهاي نفساني خودمان، نگران فريبي كه ما را هدف گرفته است. نگران اين‏كه در اين معركه خلاف رضاي خدا عمل نكنيم و كينه‏ها ما را به اعمال ناشايست نكشاند. برايتان بهترين‏ها را آرزو مي‏كنم و التماس دعا دارم.
    سيد من هنوز بچه برا ازدواج، ولي خيلي از اين کلمه طلاق ميترسم. از اينکه يه زندگي آروم تبديل شه به جهنم، از اينکه شريک زندگيم بخواد اينطور چيزي باشه (و البته تبديل بشه) که در متن شما آوردين.
    خيلي ميترسم،
    خيلي.
    پاسخ

    به خدا توكل كن! شايد زن خوب هم پيدا شود! :)