• وبلاگ : شايد سخن حق
  • يادداشت : تأمين امام جماعت 6
  • نظرات : 0 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حامد 
    سپاسگزارم.
    فکر کنم مشکل در عدم شناخت کافي از موضوعات تخصصي اقتصادي است.
    فقيهي که مطالعه ي کافي در اين مباحث اقتصادي غرب داشته باشد متوجه مي شود که نمي تواند کل را به صورت يک واحد و داراي آثار مستقل از اجزا بپندارد.
    مشکل اينه که بررسي و مطالعه موضوعات تخصصي اقتصاد را وظيفه خود نمي دونند. اين هم نوعي نگاه سکولار به علم است.


    پاسخ

    ممنون از توجه شما. إن‌شاءالله در آينده نزديك تحولات مثبت و خوبي رقم بخورد، در گام دوم انقلاب. ياعلي
    + [ادامه پاسخ] 
    ...دختر بدهيم! به بنده زن ندادند به همين دليل! ايشان هنوز هم از اساتيد درجه يك حوزه علميه هستند و شايد سال‌ها بعد در نقش يك مرجع تقليد ظاهر شوند. عرض بنده اين نيست كه خداي نكرده فرد صالحي نباشند، عرضم اين است كه ديدگاه رايج در حوزه به دليل نوع نگاه «انتزاعي» كه منطق صوري داعيه‌دار و مروّج آن است قادر به تحليل آثار واقعي احكام شرعي در جامعه نيست. هر موضوع را مستقل از موضوعات ديگر ملاحظه مي‌كند و براي هر پديده‌اي تنها يك سبب مي‌بيند. تركيب پديده‌ها را نمي‌تواند سبب براي پديده‌اي ببيند كه هيچكدام از اجزا به تنهايي سبب آن نبوده باشند. زيرا اساساً جامعه را «اعتباري» مي‌داند. مثال معروف آن «لشكر» است كه در منطق بحث مي‌شود كه «واقعي» نيست و آن‌چه واقعي‌ست تك‌تك افراد حاضر در لشكر هستند. نوعاً در مباحث فقهي مطالعه بفرماييد مي‌بينيد كه چطور «تجزيه و انتزاع» زمام كار را به دست دارد. تا وقتي «جمع» اعتباري باشد، نمي‌تواند سببيّت داشته باشد. در حالي‌كه امروزه تمام پديده‌هاي اقتصادي به صورت مركّب طراحي مي‌شوند و آثار بر تركيب مترتّب است و نه بر تك‌تك اجزاي مركّب.

    پاسخ

    بنده كتابچه كوچكي از مرحوم آيةالله حائري شيرازي ديدم كه در ماهيت پول بحث كرده بودند كه پس از مطالعه توجهم را جلب نكرد و به نظرم آن‌چه كه بايد باشد نبود. مورد ديگري را به خاطر ندارم كه اقتصاد را علمي و مكتبي مشابه شهيد صدر بحث كرده باشد.
    + حامد 
    تشکر از توضيحتون.
    فرمودين: "افراد زرنگي هم كه اين را مي‌دانند طوري «بورس» را تعريف مي‌كنند كه فقيه «نمي‌تواند» حكم به حرمت آن بدهد، با تركيب كردن چند موضوع حلال با هم"
    يعني ماهيت پونزي موجود در بورس را هم مي توان توجيه به حلال بودن کرد؟

    به غير از شهيد صدر و شهيد مطهري از فقهاي عصر حاضر کسي به طور تحليلي و دقيق وارد مفاهيم اساسي اقتصاد غرب نشده؟
    پاسخ

    شما كتاب «حيله‌هاي شرعي و چاره‌جويي‌هاي صحيح» را كه نوشته يكي از مراجع تقليد است ملاحظه بفرماييد. بسياري از فقهاي ما مشابه اين بحث را دارند. مثلاً معامله‌اي كه در آن «ربا» بوده و حرام، زيرا كالاي موزون با هم‌جنس خود به صورت نامساوي تهاتر شده، راه حل ارائه مي‌كنند كه يك طرف معامله يك قوطي كبريت اضافه كند به مبيع. مثال: من يك كيلو برنج را با نيم‌كيلو برنج + يك قوطي كبريت طاق مي‌زنم! به اين ترتيب مشكل رباي در معامله حل مي‌شود، زيرا قوطي‌كبريت جاي نيم‌كيلو برنج را مي‌گيرد. حالا وقتي بپرسيد كه: «مگر يك قوطي كبريت معادل نيم‌كيلو برنج است» پاسخ مي‌دهند كه «مالك اختيار مال خود را دارد، دوست داشته باشد مي‌تواند كبريت خود را گران بفروشد!» بعد هم طوري اين بحث مطرح مي‌شود كه كاملاً شرعي به نظر مي‌رسد و قابل اشكال فقهي هم نباشد. البته امام خميني ره اين‌طور حيله‌هاي شرعي را نپذيرفتند، ولي خيلي از فقهاي ما پذيرفته‌اند. حالا نشان بدهيم كه «بورس» و «پول» ماهيتي پونزي دارند. چطور بايد ثابت كنيم كه «پونزي» بودن «حرام» است؟! از نظر شرعي عرض مي‌كنم. بايد ثابت كنيم كه «اكل مال بباطل»‌ است، تا بشود حرمت براي آن ثابت كرد. يك‌بار ده دوازده سال پيش پدر و مادرم مرا خواستگاري بردند منزل يكي از فقهاي معروف. از اساتيد مشهور حوزه علميه بودند كه نمي‌خواهم اسم ببرم. در مجلس خواستگاري ايشان بحثي را طرح كردند تا دانش مرا محك بزنند، بنده هم عرض كردم كه بانك‌ها با تبديل وام ربوي به تركيب جعاله و بيع مي‌خواهند ربا را دور بزنند، در حالي‌كه نتيجه فرقي نمي‌كند. ايشان تند شدند و... هنوز صدايشان در گوشم هست كه فرمودند: «حلل بكلمة حرّم بكلمة، همين‌كه عنوان عوض شود، حكم عوض مي‌شود، وام كه بشود جعاله، حرمت مي‌رود» در نهايت هم توصيه كردند خوب‌تر درس بخوان تا بفهمي اين مطالب را» ولي من اصرار كردم كه اگر «ربا» مفاسدي واقعيه داشته است در نظر شارع و به همين دليل حرام شده است، حالا اسمش را عوض كنيم كه مفاسد از بين نمي‌رود، فضاي اقتصادي جامعه را ظالمانه مي‌كند، ايشان پيوسته ناراحت‌تر شدند و آخر گفتند:‌ «هندوانه بفرماييد» و بحث متوقف شد. شرط هم گذاشتند كه فلاني از فرهنگستان علوم اسلامي بيرون بيايد تا...
    + [ادامه پاسخ] 
    ... فقه ما هنوز به اين مرحله از تكامل نرسيده است كه يك موضوع مركب را بتواند با لحاظ تركّب آن به حكم برساند. بلكه موضوع را تجزيه مي‌كند به اجزايي كه قابل درج در 52 باب فقهي باشند. سپس حكم هر كدام از اين 52 باب فقهي را به آن جزء سرايت مي‌دهد و در نهايت به حكم ِ تك‌تك اجزاي موضوع مي‌رسد. اما اين‌كه اين اجزا در كنار هم يك كل و يك موضوع مركّب تشكيل داده‌اند، اين را قادر به تحليل و ملاحظه نيست. ممنون از توجه شما.
    + حامد 
    از جامعيت نمودار بالا محظوظ شدم. سپاسگزارم.

    يه سوال:
    در صفحات بورس نوشته بوديد:
    "اين‌ها فتواي فقهي نيست
    چون هنوز از حجيّت آن‌ها بحث نشده است
    هنوز مراجع ما
    آن را به عنوان يک محصول فقهي بيرون نداده‌اند"
    مراجع ما تا اطلاعات نداشته باشند، چگونه حکم فقهي بدهند؟ تصورم اين است که اگر مراجع، اطلاعات شما را داشتند، به حلال بودن اين امر فتوا نمي دادند.
    بنابرين بنده به ترديد مي افتم. استدلال هاي شما را حدودا خواندم. به نظر شفاف و منطقي است.
    پاسخ

    از نظر شما سپاسگزارم. ممنونم كه به وبلاگ حقير لطف داريد. فقها و مراجع عظام تقليد بر طبق آن‌چه مشهور است موضوعات احكام را به سه دسته تقسيم مي‌كنند: عرفي، تخصصي و شرعي. مثلاً نماز يك موضوع شرعي‌ست، اما خمر يك موضوع عرفي‌ست. مردم بايد تشخيص دهند كه اين مايع، شراب است يا نيست. فقيه فقط حكم را بيان مي‌كند: نوشيدن خمر حرام است. بعضي موضوعات هم تخصصي‌ست؛ مثل پولك‌دار بودن ماهي. كارشناسان شيلات بررسي مي‌كنند و مي‌گويند ما ديديم كه فلان ماهي فلس داشت. حكم فقيه اين است: خوردن تخم ماهي فلس‌دار حلال است. پس خاويار حلال مي‌شود، در حالي‌كه قبلاً حرام بود. زيرا كارشناسان موضوع را تحليل كردند و گزارش دادند. تنها موضوعاتي كه فقها از آن بحث مي‌كنند موضوعات شرعي‌ست. يعني موضوعاتي كه شارع خودش ايجاد كرده. مثلاً اركان نماز چيست و چه اجزايي دارد. آيا اين نماز كه من خواندم صحيح بود يا نبود؟! اما نسبت به موضوعات عرفي و تخصصي مراجع هيچ صحبتي نمي‌كنند معمولاً. حالا درباره بورس؛ مراجع نه فتوا مي‌دهند كه «اين معامله حلال است» و نه مي‌گويند كه «اين معامله حرام است». فتوا اين است: «سهام شركت قابل خريد و فروش است» و «طرفين معامله در تعيين قيمت خريد و فروش اختيار دارند» و... ما نيازمند يك «تحول در فقه»‌ هستيم. به نحوي كه فقيه خود را با موضوع درگير بداند. يعني متوجه باشد كه «حكم بدون ملاحظه موضوع» فرض تحقق ندارد اصلاً. الآن تمام اين مطالب را به يك فقيه منتقل كنيم، چه نظر خواهد داد؟ خواهد گفت مثلاً كه حرام نيست، زيرا مالك حق دارد ملك خود را به هر قيمتي كه تمايل دارد بفروشد! يا اگر متوجه ضرر آن شود، خواهد گفت از باب ضرر به جامعه اسلامي حرام است. ولي هرگز «بورس» به عنوان يك موضوع جديد داخل در ابواب فقهي نخواهد شد. افراد زرنگي هم كه اين را مي‌دانند طوري «بورس» را تعريف مي‌كنند كه فقيه «نمي‌تواند» حكم به حرمت آن بدهد، با تركيب كردن چند موضوع حلال با هم...